چنین خواست مردوک تا در جهان * به شاهی رسد کورش مهربان
منم کوروش و پادشاه جهان * به شاهی من شادمان مردمان
پرستش به فرمانم ازاد شد * معابد دگر باره اباد شد
به گیتی هر انکس نشیند به تخت * از او داد این را نه از کار بخت
ز نو ساختم شهر ویرانه را * سپس خانه دادم به اواره ها
چو روزی مرا عمر پایان رسید * زمانی که جان از تنم پرکشید
عناوین یادداشتهای وبلاگ